دخترم خندید
آخی مامان جونم
معصوم من
دخترم در همایش حضرت علی اصغر
میترای عزیزم در همایش حضرت علی اصغر
17 آبان مصادف با چهارم محرم با میترای عزیزم به مراسم عزاداری حضرت علی اصغر رفتیم . واست شال و سر بند هم بستم خیلی با نمک شده بودی وقتی به چهره ی معصومت نگاه می کردی اشکت جاری می شد و به یاد مظلومیت آقای کوچکمان حضرت علی اصغر می افتاد . مراسم معنوی با شکوهی بود . ان شا الله سالای دیگه هم با هم تو این مراسم شرکت کنیم . همه ی مادرا بچه هاشون رو آورده بودن تا بیمه حضرت علی اصغر کنن منم از خدا می خوام تو دسته گل قشنگ رو برای من و بابا حفظ کنه و همیشه سالم و سلامت باشی . اینم چند تا از عکسات
گل من
این لباسو مامان جون خودم واست دوختم و خیلی دوست داشتم تنت کنم . امیدوارم خوشت بیاد ...